پادشاهی در یک شب سرد زمستانی در کاخ به یکی از نگهبانان خود برخورد و گفت:سردت نیست؟
نگهبان گفت:عادت دارم
شاه گفت:میگم برات لباس گرم بیارن شاه فراموش کرد و صبح جنازه نگهبان را پیدا کردند که روی دیوار قصر نوشته بود من به سرما عادت داشتم وعده لباس گرمت مرا از پای در آورد
تاریخ : جمعه 91/11/27 | 3:55 عصر | نویسنده : انـــــار بـــــانـــو | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.